.
2- آیا عقل قابل افزایش و پرورش است ؟
در پاسخ به این سؤال نیز باید گفت ، آری. قرآن کریم و روایات اسلامی بر این امر تاکید دارند چنانچه آدمی در خوردن و خوابیدن و حرف زدن ، به اعتدال عمل کند و به حداقل پاسخ به این نیازها اکتفا کند ، عقل او در مسیر شکوفایی قرار می گیرد و با اندیشه در آفاق و اَنفُس از یکسو و عبادت و تهذیب نفس و دوری از گناه از سوی دیگر ، شکوفه های خردش به بار می نشیند و با تمام وجود و از عمق جان فریاد بر می آورد که « رَبنا ما خَلَقتَ هذا باطِلاً » .
در روایت است که اکثر عبادت ابوذر ، تفکر بوده و این بیانگر آن است که تفکر و اندیشه کردن و در پی آن تعقل ، انسان را به بندگی خدا و قرب او می رساند . تفکر و تعقل که بر پایة عقل سلیم استوار است ، با نور وحی به حد کمال نورافشانی رسیده و آدمی را به مقصد و هدفش رهنمون می شود .
****
نکاتی پیرامون درس 2
1- معنای فطر و فطرت
طبق نظر راغب در مفردات ، معنای اصلی کلمه «فطر» شکافتن چیزی از طرف طول آن است . واژه «فطرت» نیز یکی از مشتقات آن می باشد و به معنای «خلقت» به کار می رود . گویی به هنگام آفرینش موجودات ، پرده عدم شکافته می شود و آنها آشکار می گردند . اما کاربرد خاص آن در مورد انسان به این معنا است که خداوند در سرشت انسانها ، یکسری ویژگیهای مخصوص و مشترک در همه آنها قرار داده است . از جمله آنها معرفت به خداوند ، کشش انسانها به فضیلت های اخلاقی نظیر صداقت ، عدالت ، حق خواهی و ... می باشد . همین مفهوم در آیه «فِطرَه اللهِ الَتی فَطَرَ الناسَ عَلیها » ( روم/30) بکار رفته است . زیرا در این آیه اشاره کرده که خداوند مردم را طوری آفریده که طبعاً خداوند را بشناسد ، و «فِطرَه الله » عبارت است از قدرت بر شناختن ایمانی که با آب و گل آدمی سرشته شده است و به سمت آن میل و کششی درونی دارند .
2- رابطه دین و فطرت بشر
طریقه ی فطرت ، آن طریقی است که خداوند مردم را بر طبق آن آفریده و به طور کلی هر دینی که دارای کتاب الهی است و در هر عصری که نازل شده باشد ، متضمن طریقه فطرت و بر مبنای ویژگیهای آن است . نکته مهم این است که در هر عصری از احکام فطرت آن مقداری را در بر دارد که اهل آن عصر استعداد پذیرفتن آن را دارند .
3- تفاوت غریزه و فطرت
انسان علاوه بر عقل و منطق که به او جهت می دهد ، در وجودش ، کشش ها و جاذبه هایی وجود دارد که گاهی آگاهانه و گاه ناخود آگاه برای او تعیین جهت می کند . فلسفه ی وجودی این جاذبه ها و کشش ها ، دوام و بقای حیات انسانی است . مانند اشتهای انسان به تغذیه برای دوام حیات او و جاذبه ی جنسی برای بقاي نسل او .
این کشش ها و جاذبه ها دو گونه اند : ناآگاهانه یعنی نیاز به وساطت عقل و شعور ندارند ، همانگونه که حیوان بدون نیاز به تفکر به سوی غذا جذب می شود و گاه به صورت آگاهانه است یعنی جاذبه درونی در عقل و اندیشه اثر می گذارد و او را وادار به انتخاب راه می کند . معمولاً قسم اول را «غریزه» و قسم دوم را «فطرت» می نامند . خداگرایی و خداپرستی به صورت یک فطرت در درون جان همه انسانها قرار دارد ، ضمن آنکه عقل و منطق بشری نیز آن را با دلائل خود می پذیرد و اگر در طول تاریخ مظاهر متفاوتی چون بت پرستی و دوگانه پرستی و امثال آن مشاهده می شود ، ناشی از خطا در تشخیص مصداق آن است نه اصل آن .
4- نکته ای درباره ی وحی
1- وحی در لغت : اصل وحی بنابر قول راغب در مفردات ، اشاره سریع است خواه با کلام رمزی باشد و یا صدای خالی از ترکیب کلامی و یا اشاره با اعضا ( با چشم و دست و سر ) و یا با نوشتن .
با توجه به این تعبیرات ، در «وحی» اشاره از یک سو و سرعت از سوی دیگر نهفته است . وحی در قرآن کریم در معانی متعددی بکار رفته است که برای اطلاع بیشتر به تفسیر نمونه / جلد 20 / ص 489 مراجعه فرمایید. اجمالاً عالی ترین و کامل ترین معنای آن ، همان است که درباره انبیاء (ع) بکار رفته است و آن ارتباط خاصی است بین خداوند و آنها ، که خارج از ارتباط های شناخته شده ماست . عالم وحی برای ما عالمی است ناشناخته و مافوق ادراک ما .
2- راه ارتباط پیامبران با خداوند :
الف – از پشت حجاب ( من وراء حجاب) : آنگونه که خداوند در کوه طور با موسی سخن گفت . ( نساء / 164)
ب- از طریق فرستادن رسول : که منظور فرستادن حضرت جبرئیل و واسطه قرار گرفتن او برای رساندن پیام الهی به پیامبر است .
ج – القای به قلب : بدون وساطت چیزی صورت می گرفته است . عالی ترین درجه این حالت در مورد پیامبر اکرم (ص) است و ایشان هنگام نزول مستقیم ، برخود احساس سنگینی خاصی می کرد و از شدت سنگینی بار ، بدنش داغ می شد و از پیشانی مبارکش عرق سرازیر می گشت و اگر بر شتری یا اسبی سوار بود ، کمر حیوان خم می شد و به نزدیک زمین می رسید .
علی (ع) می فرماید : موقعی که سوره ی مائده بر آن جناب نازل شد ، ایشان بر استری به نام «شهبا» سوار بودند ، سنگینی وحی بر پیامبر چنان بود که حیوان نیز ایستاد و شکمش آویزان شد . دیدم که نزدیک بود ناف او به زمین برسد ، در آن حال پیامبر (ص) بیهوش شد و دست خود را بر سر یکی از صحابه نهاد ...
عباده بن صامت می گوید : پیامبر در آن حال ( وحی مستقیم ) ، سر خود را فرو می افکند و صحابه نیز چنین می کردند . گاه می شد که زانوی پیامبر (ص) بر زانوی کسی بود و در آن حال وحی نازل می شد و آن شخص از شدت سنگینی ، تحمل زانوی پیامبر را نداشت .
ما نمی دانیم چرا پیامبر (ص) آن همه دچار سختی و رنج می شد ، چون از حقیقت وحی آگاه نیستیم فقط می دانیم که سخت ترین حالت ارسال وحی بر پیامبر، همین مورد است .
5- نکته ای درباره ختم نبوت
نخستین سوالی که درباره ختم نبوت ممکن است به ذهن متبادر شود این است که «آیا خاتمیت با سیر تکاملی انسان سازگار است ؟ » در پاسخ به این سوال باید گفت که انسان با استفاده از اصول و تعلیماتی که نبی خاتم به طور جامع و کامل در اختیار بشریت گذارده ، می تواند راه را ادامه دهد بی آنکه احتیاج به شریعت تازه ای داشته باشد . آنچه گفتنی بود ، گفته شد. منتها آنچه که تا روز قیامت نیاز به آن وجود دارد ، مسئله رهبری و امامت و نظارت بر اجرای این اصول و تفسیر و تبیین این تعلیمات جامع است و این امر تنها با استمرار رهبری امام معصوم امکان پذیر است .
سوال دیگر اینکه « قوانین ثابت قرآن چگونه با نیازهای متغیر هر عصر می سازد ؟» در پاسخ این سوا ل نیز باید گفت که اگر تمام قوانین اسلام جنبه جزئی داشت و برای هر موضوعی حکم کاملاً مشخص و جزئی تعیین کرده بود ، جای این سوال بود ، اما با توجه به اینکه در دستورات اسلام یک سلسله اصول کلی و وسیع و گسترده وجود دارد که می تواند بر نیازهای متغیر هر اصلی منطبق شده و پاسخگوی آنها باشد ، دیگر جایی برای این ایراد نیست .
نکته آخر اینکه با ختم نبوت ، اگرچه باب نزول وحی برای آمدن شریعت جدید و تکمیل شریعت سابق بسته می شود ولی ارتباط انسانها با عالم غیب و کسب فیض معنوی قطع نخواهد شد و در هر زمان مقدمات و شرایط آن حاصل شود ، نوع بشر از این فیض بزرگ محروم نبوده و نخواهد بود و به قول صدرالمتالهین ، باب الهام و اشراق ( برای نفوسی که از صفای باطن برخوردارند ) هرگز بسته نخواهد شد .
فهرست منابع :
1.تفسيرنمونه /ج22و24و16و.....
2.تفسيرالميزان/ج1و2و9و...
3.تاريخ قران /سيدمحمدباقرحجتي
4.وحي ونبوت/شهيدمطهري
نظرات شما عزیزان: